۱۳۸۶ اسفند ۷, سه‌شنبه

این ابدیت لعنتی

این‌هایی که تازه می‌آیند این‌جا اول حسابی گیج می‌زنند تا اوضاع دست‌شان بیاید. بعد شروع می‌کنند خودشان را خفه‌کردن با کارهایی که دوست‌داشته‌اند. (مثل توریست‌هایی که به یک نقطه‌ی خوش آب و هوا رفته و همه چیز برای‌شان جذاب است.) این مدت برای آدم‌های مختلف متفاوت است، اما بالاخره تمام می‌شود.

بعد که همه چیز تکراری شد، تازه ابدیت مفهوم وحشتناک خود را نشان می‌دهد. زمان هیچ‌وقت تمام نمی‌شود، مرگی در کار نیست ... افسرده‌کننده‌تر از این امکان ندارد.

۱ نظر:

الیزه گفت...

خیلی خوب بود آفرین!